English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (4983 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
robust U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly U که کار را پس از خطا ادامه میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
redundancies U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
redundancy U اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
recoveries U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
recovery U نرم افزاری که به طورخودکارپس ازبروزخطا کارکندبرای اطمینان یافتن ازاینکه سیستم عملیات را ادامه میدهد
hitch and go U نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
recoverable error U نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
Other Matches
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
continuation line U خط ادامه
continuance U ادامه
going on U ادامه
continuation U ادامه
resumption U ادامه
reopened U ادامه دادن
over run U ادامه به کاردادن
reopens U ادامه دادن
discontinue U ادامه ندادن
to follow U ادامه دادن
to continue U ادامه دادن
discontinued U ادامه ندادن
discontinues U ادامه ندادن
hold good <idiom> U ادامه دادن
discontinuance U عدم ادامه
to take up U ادامه دادن
for a continuance U برای ادامه
to run on U ادامه داشتن
bring on U ادامه دادن
to keep on U ادامه دادن
to drag on or out U ادامه دادن
continue statement U حکم ادامه
to carry on U ادامه دادن
discontinuation U عدم ادامه
keep up <idiom> U ادامه دادن
keep U ادامه دادن
reopening U ادامه دادن
keeps U ادامه دادن
reopen U ادامه دادن
continues U ادامه دادن
discontinuing U ادامه ندادن
hold on U ادامه دادن
continuative U ادامه دهنده
furthers U ادامه دادن
keep on U ادامه دادن
continuation card U کارت ادامه
run on U ادامه دادن
furthering U ادامه دادن
continuant U ادامه دهنده
further U ادامه دادن
furthered U ادامه دادن
hang on <idiom> U ادامه دادن
continuable U قابل ادامه
duration U مدت ادامه
take up U ادامه دادن
continue U ادامه دادن
extend U ادامه دادن
extending U ادامه دادن
go on <idiom> U ادامه دادن
go along <idiom> U ادامه دادن
carry on U ادامه دادن
carry-on U ادامه دادن
extends U ادامه دادن
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
dwell at U اتش را ادامه دادن
transattack period U مدت ادامه تک اتمی
tracked U ادامه گوی در مسیربولینگ
dwell at U به تیراندازی ادامه دادن
tracks U ادامه گوی در مسیربولینگ
detainer U حکم ادامه توقیف
continuator U ادامه دهنده مستمر
contd U مخفف ادامه یافته
sustaining U نگهدارنده ادامه دهنده
fall behind <idiom> U درمانده از ادامه راه
keep the home fires burning <idiom> U اجازه ادامه دادن
follow-through U ادامه حرکت پس از ضربه
to press ahead with U با زور ادامه دادن
to set on U با زور ادامه دادن
go head U ادامه بدهید بفرماید
bide U بکاری ادامه دادن
continuation U عمل ادامه دادن
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
viability U امکان ادامه حیات
follow-throughs U ادامه حرکت پس از ضربه
time in U ادامه بازی پس از توقف
thwarted U ادامه دادن یا کشیدن
track U ادامه گوی در مسیربولینگ
dashes U مسیری را ادامه دادن
dashed U مسیری را ادامه دادن
dash U مسیری را ادامه دادن
live on U بزندگی ادامه دادن
thwart U ادامه دادن یا کشیدن
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
maintrain U ادامه دادن عقیده داشتن
topspin U ادامه حرکت چرخش توپ
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
discounting match U ادامه ندادن به مسابقه کشتی
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
maintain U ابقا کردن ادامه دادن
go on U سخن خود را ادامه دهید
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
give someone the green light <idiom> U اجازه ادامه به کار رادادن
resumes U چکیده کلام ادامه یافتن
resumed U چکیده کلام ادامه یافتن
resume U چکیده کلام ادامه یافتن
keep up with <idiom> U به شکل قبل ادامه دادن
extrapolation U ادامه روند تعمیم دهی
runs U دوام یافتن ادامه دادن
extrapolations U ادامه روند تعمیم دهی
run U دوام یافتن ادامه دادن
maintained U ابقا کردن ادامه دادن
Gothic Survival U [ادامه عنصر سبک گوتیک]
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
maintains U ابقا کردن ادامه دادن
resuming U چکیده کلام ادامه یافتن
Keep moving! U ادامه بده [بدهید ] به راه!
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to rumble on [British E] U ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
There's more to come. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
border break U ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
continue port/starboard U چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
resumptive U ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
There's no need to elaborate. U لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
long haul <idiom> U مدت درازی بین کاری که ادامه داد
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
let (something) ride <idiom> U ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
set in <idiom> U تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to continue one's progress U پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
increments U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
increment U افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
privileged U مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
ionosphere U قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
enjambment U دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
waiting state U وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
tenant by sufference U مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
robustness U توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
lock on U قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
filed U زمینه اصلی فرش [که عموما تا قسمت حاشیه ادامه یافته و در بعضی از فرش ها کل بافت را در بر می گیرد.]
ascii U رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند
There's more to come. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
bimestrial U هر دوماه یکبار دوماه ادامه یابنده
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
quamdiu bene se gesserit U تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
to follow up U ادامه دادن قوت دادن
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
world U میدهد
fibre over Etherenet U میدهد
worlds U میدهد
the garden provides food U میدهد
readout U را میدهد
creditor's bill U به ورثه میدهد
periodic U که مرتب رخ میدهد
point U نشان میدهد
periodical U که مرتب رخ میدهد
belly dancer U زنیکهرقصشکمانجام میدهد
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
os/ U سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
fast U کیلو baud میدهد
fasted U کیلو baud میدهد
gunner U بازیگری که کمترپاس میدهد
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
you are advised that U به شما اگاهی میدهد
we are informed by him that U محترما` اگاهی میدهد که
voters U کسی که رای میدهد
fastest U کیلو baud میدهد
gunners U بازیگری که کمترپاس میدهد
What does this mean? U این چه معنی میدهد؟
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
factors U ثیر قرار میدهد
factor U ثیر قرار میدهد
fasts U کیلو baud میدهد
switch U ثیر قرار میدهد
what is the thir everning U امشب چه نشان میدهد
transaction U ثیر قرار میدهد.
voter U کسی که رای میدهد
time U ثیر قرار میدهد
times U ثیر قرار میدهد
Recent search history Forum search
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
1coffee table conversation piece
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1she kept the polite small talk going.
1offshoring
2crucification
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1how well he is performing his task
1continue on
0lower pair
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com